اینعکس پای پشمالوی خودم است که روی مانیتور گرفتهام! چهره های توی کادر میشل فایفر و استیون باوئر هستند در سکانسی از اسکارفیس، که قرار نیست در موردش توی این وبلاگ یادداشتی بنویسم. بعضی فیلمها را آنقدر دیدهام که اگر با چشم های بسته به مانیتور خیره شوم بدنم تصاویر را در خودش مرور میکند! پرتقال کوکی از این نوع فیلمهاست. گذشته از فیلم باید در مورد بتهوون و سوناتِ مهتابش که بعد از پرتقال کوکی مجاب شدم پیاش بگردم، چیزی بنویسم. [قطعهای که توی فیلم استفاده شده سمفونی 9 بتهوون است] شاید کوبریک تنها کارگردانی باشد که مجموعهای از نفرت و عشق را در من به غلیان میاورد! فیلم ادیسهش یا غلاف تمام فیش یا لولیتاش حالم را بهم میزند اما بجاش این فیلم و فیلم چشمان کاملا بسته، همه چیز را جبران میکنند.
ادامه مطلبسه سال پیش وقتی پیشنهاد دیدن این فیلم را به یکی از دوستانم میدادم، حتی نمیتوانستم درست اسمش را تلفظ کنم از آن مجنونِ یونانی هم فیلمی ندیده بودم! فقط به عشق نیکول کیدمن که خیلی پیرشده تصمیم گرفتم فیلم را ببینم. شاید اشتباه من این بود که راجعبه مازوخیسم فقط در اینترنت خوانده بودم، شاید اگر آن موقع مازوخیسم را بهتر میدانستم به آن جُکی که کاراکتر اصلی قصه به دختر کالین فارل میگوید، میخندیدم! اما اصلا بنظرم خندهدار نبود حتی نفهمیدم معنایش چیست! روش لانتیموس شبیه هیچکس نیست. الان که گفتم شبیه کسی نیست یاد فیلم افتضاح سوگلی افتادم. کاش میشد با او حرف بزنم و بپرسم چرا این فیلم را ساخته و به سبک فیلمسازی عجیبش لگد زده! چرا همیشه مردم دوست دارند جایزه بگیرند و مطرح باشند و خودشان را به یک مشت اسم بفروشند؟! بهرحال فیلم کشتن گوزن مقدس یک سکانس درخشان دارد که در خانه گرفته شده، و این کالین فارل است که باید انتخاب کند که کدام یکی از اعضای خانوادهش را بکشد.
ادامه مطلبباز هم نوئه و باز هم سینمای آزار. همه آنچیزی که نوئه دارد و به آن مینازد مثبت اندیشیِ یک عده روشنفکر است! وگرنه سینمای نوئه آنقدر که مینماید جدی نیست. یک مشت دغدغۀ پست مدرن یا حتی خیلی فراتر از آن شاید ترانس مدرن که اصلا قصه ندارد؛ اصولا این دغدغه ها استعداد تبدیل شدن به قصه ندارند. مثل این است که من بیایم و فیلمی از روزهایی که وب مینویسم بسازم اصلا به دوربین هم نیازی نیست کافی است یک برنامه اسین رکوردر نصب کنم و از صفحه وب فیلم بگیرم! اگر روزی دنیا به جایی برسد که به همچین فیلمهایی جایزه بدهد دیگر جای زیستن نخواهد بود. فکر میکنم با روی کار آمدن امثال نوئه این اتفاق بیافتد البته فیلم عشق از نوئه کاملا از دیگر فیلمهاش متفاوت است و امیدوارم از این به بعد مثل آن فیلم ساختن را ادامه دهد! برگشت ناپذیر را وقتی دیدم که اوضاع روحی مساعدی نداشتم؛ طبیعتا حالم را بدتر کرد مخصوصا صحنههای درگیری توی کلاب!
ادامه مطلبنوئه در این مصاحبه حرف های غیرقابل انتظاری میزند! چیزهایی مثل الاسدی یا کوایلود بچه بازیاند نوئه یکجوری از مواد حرف میزند انگار روزی بیست گرم شپلسکی مصرف میکند؛ باید بیاید اینجا تا با ممدکراکی ما آشنا بشود، آنوقت خواهد فهمید که ادکت بودن یعنی چه! یکی از آدمهایی که به واسطه میشناختمش برایم تعریف میکرد آنقدر رگهای دست و پاش را برای تزریق هروئین سوراخ کرده بوده که یک روز مجبور میشود سرنگ را به رگی که در امتداد مقعد و بیضه قرار دارد فروکند! آنقوت این نوئهی دیوانه مردم را به مصرف مواد تشویق میکند! برای اینکه یک فیلم راجعبه چمیدانم مثلا راجعبه خودیی بسازیم حتما لازم نیست روزی ده بار خودیی کنیم!
ادامه مطلب
درباره این سایت